خلاصه قسمت نهم: این قسمت با خرید تلویزیون توسط هوشنگ و حسادت مهرافزون آغاز میشود. این بار معلم شیمی قصه بدون هیچ نگرانی و دغدغه وجدانی با پول بادآوردهای که معلوم نیست به خاطر چه فعالیتی دریافت کرده و پاک نبودن آن را خودش میداند یک تلویزیون بزرگ و فوقهوشمند میخرد که حتی صاحب خانهاش را به چالش میکشد! اما مسئله چراغ خاموش شرط اصلی کامروا بود و در نتیجه هم شهره و هم هوشنگ به هنگام مواجهه با مهرافزون و کنکاش او در مسائل مالی خانواده شرافت تلاش میکنند همه چیز را عادی جلوه دهند و نگذارند او متوجه پولهای بادآورده به واسطه فعالیتهای جدید هوشنگ شود. در ادامه، خانواده شرافت به سمت شمال حرکت میکنند اما این بار قرار نیست در ترافیک گرفتار شوند؛ بلکه به ویلای ساخته نشدهای میروند و از شنیدن حرفهای نگهبان به وحشت میافتند. دختر کوچک خانواده در سکانس دور آتش نشستن بار دیگر همان حرفهای تکراریش را بیان میکند، ولی همانطور که مادرش (شبنم مقدمی) هم میگوید مخاطبش را از پدربزرگ به پدر خود تغییر میدهد و سعی دارد کمی با وجدان هوشنگ بازی کند. ولی این حرفها بر هوشنگ تاثیری ندارد و او بر تصمیم خود برای از دست دادن شرافتش استوار است. در راه بازگشت از شمال یک سکانس در مورد تجمع و اعتراض مردم درباره جنگلخواری و نابود کردن منابع زیست محیطی توسط افراد و موسسات مجاز و غیرمجاز پدیدار میشود. در قسمت معارفه مدیرعامل جدید (هوشنگ)، با شرکتی آشنا میشویم که تنها دو کارمند دارد.